نویسندگان: دکتر ابوالقاسم یعقوبی (1)
دکتر رسول کرد نوقابی (2)
مهران فرهادی قشلاق (3)

 

چکیده:

جهان آفرینش بر پایه علم و حکمت بنا شده است و این همان علم و حکمت الهی است که در تحقق کل هستی و طبیعت و آفرینش انسان متجلی و سبب ایجاد نظام هماهنگ و هدفمند گردیده است.
انسان به عنوان نقطه دایره هستی و خلیفه الهی در پی کشف و درک این نظام هدفمند و تدوین قانون مندیهای آن در خود و سایر پدیده هاست. مهمترین پدیده، در این میان، خود انسان و تحقیق در مورد او و است،دادهای نهفته در درون او می باشد. هدف آفرینش انسان خلافت و جانشینی خدا می باشد و منظور از جانشینی خدا نیز این است که خداوند پرتویی از صفات خود را در درون انسانها به ودیعه نهاده است که اگر این است،داده ها به فعلیت برسند انسان به والاترین مراحل کمال دست خواهد یافت. برای درک و وصول به جریان حقیقت الهیه و تربیت انسان کامل و رسیدن به لقای پروردگار که غایب تربیت اسلامی و سعادت حقیقی است، نیاز به وحی و تدبّر و بهره گیری از آن می باشد.
نگاهی به تعالیم اسلامی نشان می دهد که این مکتب آسمانی برای هر یک از امور زندگی انسان، حتی جزئی ترین آن دستورالعمل های بسیار دقیقی دارد تا آنجا که هیچ امری از امور زندگی انسان از دایره تعالیم آسمانی بیرون نمی ماند. تدوین چنین برنامه همه جانبه ی، راه و رسم زندگی را در تمامی زمینه ها در بر می گیرد. از آنجا که تربیت است و اسلام آئین تربیت و سازندگی است. و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هدف از بعثت خود را کامل کردن اخلاق و تربیت و رشد انسانها عنوان می کند:
«انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»
و قرآن کریم اساساً برای هدایت و راهنمایی انسان به راههای درست و تربیت و پرورش نفس به نحوی که منجر به بلوغ کمال انسانی که متضمن سعادت انسان در دنیا و آخرت است نازل شده است.
«ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»
بسیاری از نظریه های موجود در زمینه شخصیت و بهداشت روانی در خلال قرن گذشته و به ویژه در دهه های اخیر به بررسی عوامل مؤثر در تأمین سلامت و بروز بیماریهای روانی پرداخته اند و یکی از عوامل مهم در تأمین سلامتی یا بروز بیماریهای روانی را معنویت و دینداری و یا عدم توجه به معنویت و دین قلمداد کرده و می کنند.
برای رسیدن به بهداشت روانی و آرامش، رابطه با خالق هستی، نقش بارزی دارد، لذا یکی از راههای پیشگیری از بروز بیماریهای روانی و تأمین سلامت، بازگشت به دین و معنویت، پیروی از سیره انبیاء و اولیای عظیم الشأن می باشد و راه رستگاری و سعادت انسان، رجوع به دین می باشد که در این زمینه پیامبر گرامی اسلام می فرمایند:
«بذکر الله تحیی القلوب و بنسیانه موتها»
در سایه توجه به خدا دلها زنده می شود و در نتیجه فراموشی خدا، می میرند. و علی علیه السلام فرمودند:
«ذکر الله دواء اعلال النفوس»
یاد خدا درمان بیماریهای روان و روح و رنجوری های نفس است.

واژگان کلیدی:

روان، آرامش، سلامت، نظام تربیتی، انسان شناسی و خودشناسی

مقدمه:

صاحب نظران تربیتی با وجود اختلاف در بسیاری از مباحث و مفاهیم مربوط به تعلیم و تربیت، در مورد این نکته اتفاق نظر دارند که تعلیم و تربیت، امری اجتماعی و حاصل رابطه فعال جامعه با فرد است.
تعلیم و تربیت در حقیقت مجموعه اعمالی است که از طریق آن، محیط اجتماعی عملاً روی افراد تأثیر می گذارد تا سازگاری آنان را با وضع موجود تسهیل و تسریع کند و بهتر و کامل تر سازد (شکوهی، 1370).
اسلام به عنوان دینی یا تنها دینی که تمام شئون حیات انسانی را در بر می گیرد از فرهنگی غنی و پر بار برخوردار است. این فرهنگ مبتنی بر وحی است و از تعالیم الهی نشأت می گیرد و تربیت اسلامی، تربیتی الهی است (شریعتمداری، 1365).
در تربیت اسلامی بعد ایمانی همراه با ابعاد دیگر شخصیت پرورش می یابد، به سخن دیگر، اسلام ضمن تقویت ایمان افراد در پرورش جنبه های عقلانی، عاطفی، اجتماعی و بدنی نیز دستورالعمل های سودمند را به مسلمانان ابلاغ فرموده است.
هر نظام تربیتی، در پی محصولی است که اهداف، محتوا، مراحل و روشهای تربیت را بر اساس آن طراحی و برنامه ریزی می کند. نبود دیدی روشن در این عرصه، سبب حرکت نادرست در روند تربیت است، آن کس که نمی داند به کجا می رود، به جایی می رید که نمی داند کجاست و آن کس که در تلاش خود نداند چه چیزی می خواهد، به چیزی خواهد رسید که نمی داند چیست؟
اسلام، در همه عرصه های زندگی، تعالیم فراگیر و ارزشمندی دارد و از ضابطه و نظام برخوردار است. یکی از ضوابط و نظام های اسلامی، نظام تربیت است که همه ابعاد و جواب تربیت در آن لحاظ شده است. مباحث این نظام شامل عناوینی چون: دیدگاه، اهداف، محتوای تربیت، مراحل و شیوه ها و... و از جمله ثمره تربیت است که هم جنبه نظری در قالب عرضه دیدگاه است و هم دارای جنبه عملی در چهره اسوه ها و نمونه ها می باشد. انسان تربیت یافته ثمره این تربیت می باشد (قائمی، 1379).
تربیت یکی از مهم ترین مسایل انسانی است، زیرا نحوه شکل گیری شخصیت انسانها، به نحو تربیت آنها وابسته است و به همین دلیل، تکیه گاه دعوت اسلامی، امر تربیت است و اسلام آیین تربیت و سازندگی است (قائمی، 1363).
انسان برای هدایت و تربیت خویش نیازمند امکانات مادی و معنوی زیادی است و خداوند تمامی مواهب دنیوی و معنوی را در اختیار او قرار داده و نوع استفاده و بهره مندی از هر یک از آنها را نیز در برنامه هایی که توسط انبیاء و اولیای الهی برای بشریت فرستاده است، اعلام نموده تا انسان با بهره گیری صحیح از آنها، سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین و تضمین نماید.
خداوند قادر و متعال، انسان را آفرید و نعمت اندیشه و تفکر را به او ارزانی داشت و او را اشرف مخلوقات قرار داد و این مقام بر اساس عبودیت و بندگی و معرفت و تفکر به انسان ارزانی شد تا بتواند بر قله های رفیع کمال و معنویت برسد و آرامش و سلامت را بدست آورد.
اگر تربیت را عبارت از فراهم آوردن زمینه لازم برای رشد همه جانبه شخصیت در جهت وصول به اهداف مطلوب بدانیم (سیف، 1380) به خصوص وقتی با تأکید دین به مفهوم تربیت بپردازیم، آنگاه نقش دین در تأمین سلامت و بهداشت روانی جایگاه خاص و ویژه ای می یابد، وقتی که در آیات متعدد قرآن به بعثت انبیاء اشاره می شود، یکی از مسئولیت های آنها را تزکیه معرفی می کنند: (مَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ) (4) و رستگاری و توفیق آدمی در زندگی به وسیله تزکیه روح و روان مطرح می شود: (قَد أفْلَحَ مَن زَکَّاها) (5). چون به وسیله تزکیه روان آدمی احساس آرامش می کند و به حقایق و فرمولهای زندگی سالم رو می آورد (فتاحی، 1376).
اساسی ترین عامل اهتمام و توجه و تکاپوی جدی متفکران اسلامی درباره انسان شناسی، تأکید شدید قرآن مجید و احادیث کاملاً معتبر است که با اشکال و عبارات گوناگون، شناخت و اصلاح نفس را مطرح فرموده اند. شفیع آبادی و ناصری (1368) سلامت روانی را به داشتن هدف انسانی در زندگی، سعی در حل مشکلات زندگی، سازگاری با محیط اجتماعی بر اساس موازین علمی و اخلاقی، ایمان به کار و مسئولیت و پیروی از اصل نیکوکاری و خیرخواهی مربوط می دانند و لذا فردی دارای سلامت روانی است که از سازگاری درست با خود و محیط اجتماعی برخوردار باشد.
بنابراین کنار آمدن با فشارهای زندگی و کسب مهارتهای فردی و اجتماعی، همواره بخشی از واقعیت زندگی انسان بوده و در ادوار متفاوت زندگی او، به اشکال گوناگون تجلی یافته است. در دوره کودکی، تعارض ها جلوه چندانی ندارند، اما با افزایش سن و هنگام مواجهه با دشواریهای ویژه سنین نوجوانی و جوانی، کشمکش های روانی و محیطی بیشتر تظاهر پیدا می کنند. و افرادی که از ظرفیت روان شناختی مطلوب و قابل قبولی برخوردار هستند دارای سلامت مطلوب و بهداشت روانی مناسبی خواهند بود.
ظرفیت روان شناختی (6) یک فرد، عبارت است از «توانایی شخص در مواجهه با انتظارات و دشواریهای زندگی روزمره ».
بالا بودن ظرفیت روانشناختی، این امکان را به شخص می دهد که زندگی خود را در سطح مطلوب روانی نگه دارد و این توانایی را به صورت رفتار سازگارانه و عمل مؤثر و مثبت متبلور سازد (طارمیان و همکاران، 1378).
نقش ظرفیت روان شناختی در ارتقای بهداشت روانی و سلامتی در هر سه جنبه جسمانی، روانی و اجتماعی، نقش بسیار با اهمیتی است، این اهمیت، هنگامی بارزتر می شود که مشکل جنبه رفتاری به خود بگیرد، در چنین حالتی، فرد هنگام مواجهه با فشارهای روانی و موانع زندگی، مداخله مستقیم و فوری را ضروری می سازد و این شرایط، «مداخله» عبارت است از افزایش قدرت سازگاری افراد و بالا بردن ظرفیت های فردی و اجتماعی آنان.
امروزه بر خلاف ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه های زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسایل زندگی فاقد توانایی لازم و اساسی هستند و همین امر آنها را در مواجهه با مسایل و مشکلات زندگی روزمره آسیب پذیر کرده است (اسکندری، 1381).
پژوهشهای متعدد نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی - عاطفی، ریشه های روانی - اجتماعی دارند که ارتقاء مهارتهای مقابله ای و توانایی های روانی - اجتماعی و ظرفیت های روان شناختی می توانند در بهبود زندگی و ارتقاء بهداشت و سلامت روانی نقش مؤثری داشته باشند.
این توانایی ها فرد را قادر می سازد تا در ارتباط با سایر انسانها، جامعه، فرهنگ، محیط و خود، مثبت و سازگارانه عمل کرده و سلامت روانی خود را تأمین کند.
خداوند قادر متعال، انسان را آفرید و نعمت اندیشه و تفکر را به او ارزانی داشت و او را اشراف مخلوقات قرار داد و این مقام براساس عبودیت و بندگی و معرفت و تفکر به انسان ارزانی شد تا بتواند بر قله های رفیع کمال و معنویت برسد و آرامش و سلامت را بدست آورد.
از آن هنگام که آدمی احساس کرده است که در این دنیا نمی تواند، بدون آگاهی از خویشتن و غیر خویشتن زندگی نماید، به شناخت خود از ابعاد گوناگون پرداخته است و این امر مسلم است که بیش از طلوع اسلام، بررسی و اهتمام به انسان شناسی در عده ای از جوامع شرقی و سپس در یونان بصورت معلومات روشن ولی گسیخته و نامنظم- جریان افتاده است. با ظهور و اعتلای تمدن اسلامی شناخت از ابعاد گوناگون به عنوان با اهمیت ترین موضوع پس از خداشناسی در قلمروهای گوناگون توصیفی اعم از تحلیلی و ترکیبی (آن چنان که هست) و ارزشی (آن چنان که باید و شاید) مطرح گشت. تدریجاً معلومات منظم و متشکلی تحت عنوان «معرفت النّفس» و «علم النّفس» مغزهای متفکران اسلامی را به خود جلب نمود (جعفری، 1373، به نقل از حسینی، 1377).
اساسی ترین عامل اهتمام و توجه و تکاپو جدی متفکران اسلامی درباره انسان شناسی، تأکید شدید قرآن مجید و احادیث کاملاً معتبر است که با اشکال و عبارات گوناگون شناخت و اصلاح نفس را مطرح فرموده اند. تا آنجا که برای وصول به خداشناسی، خود شناسی را مقدمه لازم معرفی فرمودند:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه»
آن گاه که اولین سلول های نطفه تکوین وجود انسان در بطن مادر منعقد می گردد، آهنگ سیر و تحول، زمزمه رجعت و سرود «از خداییم و بازگشت مان به سوی اوست» (7) در گوش جان طنین افکن شده، منادی ادامه راه و سیر الی الله می شود، در این طریق فطرت کنجکاو انسان همواره در پی یافتن راز و رمز هستی و شناخت طریق و معنا و مقصد و مقصود است (افروز، 1380).
هر آن کس که خود را می شناسد، راه را می بیند، بر حرکت و هجرت خود مؤمن می شود، سر منزل حیات و غایت سفر را می یابد و همه اندیشه و کلام و افکارش تصدیق معنا و هدف مندی خلقت (8) و تسبیح ذات حق می گردد (أفَحَسِبْتُمْ أنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا).

تعریف بهداشت روانی: (9)

در تعریف بهداشت روانی یا روان شناسی سلامت (10)، ابتدا باید سعی شود که سلامت به مثابه یک مفهوم تعریف شود. مشهورترین تعریف سلامت در نظام نامه سازمان بهداشت جهانی (11) به شرح زیر صورت گرفته است:
سلامت حالت کامل آسایش و کامیابی زیستی، روانی و اجتماعی و صرف فقدان بیماری یا معلولیت (ناتوانی) سلامت نیست. ابعاد مثبت و منفی این تعریف به وسیله داونی (12) و همکاران (1996) مورد ملاحظه قرار گرفته است. در قسمت اول تعریف، آنها اعتقاد دارند که سلامت به مثابه یک مفهوم مثبت نگریسته می شود (آسایش، بهزیستی) در قسمت دوم تعریف، سلامت به مثابه فقدان بیماری یا معلولیت نگریسته می شود. با در نظر گرفتن هر دو بعد، تعریف این مطلب را می رساند که سلامت حقیقی هم شامل پیشگیری از نابهجاریها و بیماریها و نیز ارتقای سلامت مثبت است که این امر (ارتقای سلامت مثبت) خیلی مورد غفلت قرار گرفته است (کورتیس (13)، 2000، ترجمه سهرابی، 1381).
بهداشت روانی یک زمینه تخصصی است که هدف آن ایجاد سلامت روان، به وسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی - کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فر، 1376).
بهداشت روانی عملی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیشامدهای زندگی.
شفیع آبادی و ناصری (1368) سلامت روانی را به داشتن هدف انسانی در زندگی، سعی در حل عاقلانه مشکلات زندگی، سازگاری با محیط اجتماعی براساس موازین علمی و اخلاقی، ایمان به کار و مسئولیت و پیروی از اصل نیکوکاری و خیرخواهی مربوط می دانند و فردی دارای سلامت روانی است که از سازگاری درست با خود و محیط اجتماعی برخوردار باشد.

هدف بهداشت روانی:

هدف بهداشت روانی ایجاد سلامت روانی به وسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز آنها، تشخیص زودرس و پیشگیری از عواض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیطی سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است.
پس در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است، احترام به حیثّیت و شخصیت انسانی است. روی این اصل، بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با اتخاذ روش های درست روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راههای مطلوب اقدام نمایند (شاملو، 1378).

اصول بهداشت روانی:

اصول بهداشت روانی عبارتند از:
1- احترام فرد ه شخصیت خود و دیگران.
2- شناختن محدودیت ها در خود و افراد دیگر.
3- دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است.
4- آشنایی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست.
5- شناسایی احتیاجات و محرکهایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان می گردد (حسینی، 1360).
اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد است نه تخریب شخصیت آنها و از سوی دیگر کمک به افراد برای روبرو شدن مستقیم با واقعیت های زندگی نه گریز از آنها.
شخصی که این اصول را فهمیده و بپذیرد، مسلماً واقع بینانه، با مشکلات زندگی مقابله کرده و با وجود موانع، دلسرد نمی شود، زیرا می داند که زندگی یعنی کشمکش با عوامل مختلف. شخص انعطاف پذیر می داند که احتیاجات و نیازهای او، هیچ وقت مطابقت کامل با مقتضیات اجتماعی نمی کند و بر این اساس سعی می نماید در بر آوردن احتیاجات خود، واقعیات را در نظر گرفته، بیشتر از اندازه لازم توقع نداشته باشد.
او می پذیرد که تعارض روانی اغلب اتفاق خواهد افتاد و برای مقابله با آن خود را آماده می سازد. این شخص در زندگی، هدفهای معینی دارد و برای رسیدن به آنها سعی خواهد نمود، به علاوه شناسایی خود و دیگران، خوش بینی و احترام او را نسبت به بشریت زیادتر می کند.
خلاصه اینکه دیگران را آن طور که هستند قبول دارد و بجای آرمان گرای در رابطه با آنها روش واقع بینانه را اتخاذ می نماید، بدین وسیله قادر است به آنان اعتماد نموده، با اطمینان خاطر به یک زندگی بی تشویش ادامه دهد (شاملو، 1378).

اهمیت دین و مذهب در تأمین سلامت روانی:

در اکثر جوامع بشری چه از جنبه تاریخی و چه در زمان معاصر، پنج نهاد اساسی را در شکل گیری شخصیت افراد مؤثر می دانند که عبارتند از اجتماع، خانواده، همگنان، مدرسه، مذهب. ممکن است عواملی مانند وسایل ارتبط جمعی و تبلیغات و ایدئولوژی های خاص تأثیر این نهاد را تا حدودی تحت الشعاع قرار داده باشد. لیکن به هر تقدیر تأثیرات بنیادی این نهادها را در افراد و اجتماعات نمی توان نادیده گفت. شناخت این عوامل، به خصوص در رابطه با بهداشت روانی، امری ضروری است. زیرا در طرح ریزی و ایجاد و تکوین و تکامل شخصیت اهمیت بسیار دارند. از آنجایی که بحث ما پیرامون سلامت روانی در پرتو آموزه های دینی است عشناخت این رابطه به خصوص در روشن کردن آن جنبه از شخصیت که منش یا کاراکتر (14) یا شخصیت اخلاقی انسان نامیده می شود اهمیت بسیار دارد (شاملو، 1378).

هدف آفرینش انسان و ارزش و مقام او از دیدگاه قرآن مجید:

از اساسی ترین سؤالاتی که همواره درباره انسان مطرح بوده است، سؤال از فلسفه خلقت است، یعنی اینکه انسان چرا آفریده شده است و هدف از خلقت او چه بوده است؟
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

از نظر قرآن کریم جهان هستی بیهوده آفریده نشده است و انسان نیز به عنوان یکی از عجایب خلقت و اشرف مخلوقات دارای مقصد و مقصودی است که برای رسیدن به مقصد و مقصود آفریده شده است.
(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ) (15)
آیا گمان کرده اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و شما به سوی ما بازگشت نمی کنید.
(أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدىً) (16)
آیا انسان گمان می کند که ما او را به حال خود رها کرده ایم و بیهوده آفریده ایم.
بنابر آیات قرآن، آفرینش آسمانها و زمین برای انسان بوده است.
(هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً) (17)
و کمال همه موجودات، مفدمه کمال انسان بوده است و همه کمالات موجودات در عالم آفرینش کمال مقدمی هستند برای کمال نهایی انسان.
(إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً) (18)
هدف آفرینش انسان خلافت و جانشینی خدا می باشد و منظور از جانشینی خدا نیز این است که خداوند پرتویی از صفات خود را درون انسانها به ودیعه نهاده است که اگر این استعاد ها به فعلیت برسد انسان به والاترین مراحل کمال دست خواهد یافت . بنابراین، انسان می تواند به وسیله ایمان و خودآگاهی خود را از وجودی کاملتر بهره ور ساخته و به نسبت برخورداریشاز مراتب وجودی به خدا نزدیکتر شود.
از نظر قرآن به این علت انسان به مقام جانشینی بر روی زمین انتخاب شده است که خداوند به او اسماء حسنی را آموخته است و انسان در قرآن از چنان جایگاهی برخوردار است که خداوند به ملائکه دستور می دهد که او را سجده کنند.
(وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهِ اسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُوا) (19)
انسان به دلیل کرامت و ارزشی که خداوند به او داده است بر بسیاری از مخلوقات برتری یافته است.
(وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا) (20)
قرآن انسان را به عنوان موجودی که امانت دار حضرت حق است معرفی می کند و این امانت داری را مختص انسان می داند.
(إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ...) (21)
بقول حافظ شیرازی:

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند

از ویژگی های عمده انسان آگاهی او از رفتار خود و برخورداری از نیروی تفکر است، انسان می تواند از رفتار خود آگاه باشد:
(بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ) (22)
و در برخورد با مسائل و امور مختلف از نیروی تفکر خود استفاده می کند. علی علیه السلام در این زمینه می فرماید:
«لا یستعان علی الدهر الا بالعقل»
و به کمک نیروی تعقّل و تفکر راه درست را از راه نادرست تشخیص دهد.
(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً) (23)
و در کنار برخورداری از هدایت الهی، با صلاح تقوا، انسان می تواند به ارزشهای والای انسانی برسد لذا قرآن کریم، انسانی را گرامی و با ارزش می داند که از تقوای بیشتری برخوردار باشد.
(إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ) (24)
یکی از مواردی که در قرآن بسیار مورد توجه قرار گرفته است، مسأله «خود» است. خودی که آفریده شده مبداء وجود است و ره به سوی او دارد. خودی که می تواند جانشین خدا بر روی زمین قرار گیرد.
خودی که اگر سالم بماند، جامعه ای را احیاء خواهد کرد و اگر دچار مسخ شود ملتی را نابود خواهد ساخت. عناصر با ارزشی در نهاد و ذات انسان وجود دارد که اگر «خود» آدمی سالم باقی بماند چشمه سارهای فضیلت و حکمت می تواند آدمی را به سوی سرچشمه هستی و هدف آفرینش رهنمون سازد.
قرآن توجه بیساری به خود انسانی دارد و در سرلوحه همه برنامه های خود، خودسازی را مطرح می سازد. از دیدگاه قرآن یکی از وظایف انسان در رابطه خود این است که مراقب خود باشد.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ) (25)
ای کسانی که ایمان آورده اید، مراقب خود باشید و خود را اصلاح کنید و هنگامی که شما هدایت شوید گمراهی، گمراهان زیانی بر شما وارد نمی آورد.
انسان باید بیاندیشد که از کجا آمده است؟ چرا آمده است؟ به کجا می رود؟ چه باید بکند؟

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر، ننمایی وطنم

در اسلام انسان به عنوان موجودی بسیار پیچیده، چند بعدی، تکامل یافته، دانی و عالی که طبیعت او در آن واحد منعکس کننده جوانبی از پیچیدگی های مختلف است، معرفی می شود.
از دیدگاه اسلام، انسان مخلوقی است که هنگام زاده شدن، بالقوه کمالاتی دارد که می تواند به آنها فعلیت بخشد و همچنین فطرتی حیوانی دارد که بر اثر افراط و تفریط در آن، سبب ایجاد دشواریهایی برای خود و دیگران می شود. انسان از نظر ساختمان جسمی، تمایلات غریزی، شهوات و خواسته هایش شبیه سایر حیوانات است، ولی از سه بعد با آنها وجه تمایز عمیقی دارد که عبارتند از:
الف) داشتن ادراک، کشف خود و جهان و داشتن جهان بینی.
اسلام به پدیده «عقل» در انسان اهمیت بسیار می دهد و این مطلبی است که اخیراً روان شناسان غربی مانند جورج کلی (26)، آلبرت بندورا (27) و دیگران به آن اهمیت فراوانی می دهند.
ب) وجود عوامل و جاذبه هایی که بر انسان احاطه دارند.
ج) آزادی انتخاب، تحت تأثیر محیط و جاذبه های آن قرار گرفتنه و تسلط بر آنها (شاملو، 1368).
شهید مطهری در کتاب فطرت می گوید: انسان موجودی است که با همه موجودات دیگری که ما می شناسیم تفاوتهایی دارد. یکی اینکه موجودی است که جهان خارج را درک می کند. این ادراک و دریافت انسان از جهان خارج نوعی اتصال و ارتباط او و جهان خارج است، مسئله دوم در مورد اختلاف انسان از غیر انسان، یک سلسله گرایش های خاصی است که در انسان که از یک طرف دیگر می توان آنها را گرایش های مقدس نامید (مطهری، 1361).
در حقیقت، آچه وجه مشخصه و تمیز دهنده انسان از حیوان است، عبارتند از:
1- میل به کسب علم و دانش - دانستن، آگاه بودن و شعور داشتن برای بشر مطلوب و لذت بخش است.
2- اخلاق - مقوله خیر اخلاقی یکی از فضیلت ها می باشد.
3- طلب کمال و جمال - رسیدن به کمال، یعنی ساکن نماندن، و دائماً در حال تغییر و بهتر شدن.
4- پرستش و تقدیس - این امر، یکی از اصیل ترین و کهن ترین ابعاد وجودی و کلیات روح انسان است.
5- عقل، اراده، مسئولیت و اختیار - اسلام، عقل را نیرویی برای شناخت، اراده را مجری وجود، اختیار را داشتن آزادی نسبی و مسئولیت را عامل قبول تعهد در انسان می داند.
اسلام معتقد است که اگر انسان در این زمینه ها تقویت و ارشاد شود می تواند موجودی متعالی، والا، معنوی و سالم گردد. در غیر این صورت، موجودی خواهد بود اسیر شهوت، تمایلات، خود شیفتگی ها و خواسته های حیوانی، اسیر محیط و موجودی سرگردان، غیر انسانی، محدود و بیمار (شاملو، 1368).
قرآن کریم اساساً برای هدایت و دعوت مردم به یگانه پرستی و آموزش ارزشهای تازه و روشهای جدید تفکر و زندگی به آنان و ارشاد رفتارهای نابهنجاری که صلاح فرد و خیر جامعه در آن باشد و نیز راهنمایی آنها به راههای درست تربیت و پرورش نفس به نحوی که منجر به بلوغ کمال انسانی، که متضمن سعادت انسان در دنیا و آخرت است شود، نازل شده است (نجاتی، 1372).
(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ) (28)
این قرآن به راهی هدایت می کند که مستقیم ترین راههاست.
(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ) (29)
قرآن را نازل می کنیم که شفا و رحمت برای مؤمنان است.
بدون شک در قرآن نیروی معنوی عظیمی وجود دارد که در نفس انسان تأثیری شگرف بر جای می گذارد، این نیرو باعث بیداری وجدان و تیزی احساس و شعور و صیقل روح انسان می شود و ادراک و تفکرش را بیدار و بصیرتش را جلا می بخشد.
(... قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفَاءٌ...) (30)
بگو این برای کسانی که ایمان آورده اند، هدایت و درمان است.
(هذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَهٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ) (31)
این قرآن و شریعت آسمانی وسایل بینایی و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که به آن یقین دارند.
سلامت و بیماری در قرآن و از دیدگاه پیشوایان دین:
انسان بر طبق خلقت و ذات خدادادی، می تواند سلامتی نفس و روان خود را به دست آورد و راههای وصول به آن را از این مسیر انتخاب کند و هیچ وقت نمی تواند در به دست آوردن چنین ارزش و عظمتی، مردد شده و خود را در بدبختی و روسیاهی قرار دهد. چون در مقابل انسان دو راه وجود دارد، راهی فراسوی خیر و سعادت و راهی دیگر در جهت هوی و هوس. (وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا) (32)
و با دلایل و براهین کافی که در اختیار دارد محملی برای خطا و گناهان خود پیدا نمی کند تا اینکه دریچه های بدبختی و بیماری قلب را بدان نسبت دهد، بلکه وی را آمادگی لازم وجود دارد که قلب خویش را سالم نگه داشته باشد.
قلب سلیم: عبارت است از قلبی که صادق و پاکیزه از آلودگی ها و بیماریها و انحراف، می باشد (إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ) (33). اما قلب بیمار همان قلب غافل و دلی است که در جهل و بی خبری از خدا به سر می برد (فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً) (34).
طبق آیات صریح قرآن، بیماری و سلامت قلب و روان انسان، به دست خودش می باشد و اوست که می تواند آن را پاک نگهداشته و رستگار و یا با آلوده کردن نفس، خود را بیمار می نماید.
و این حقیقتی است که روان شناسان پس از تحقق به آن پی برده اند که دین و ایمان مؤثرترین عامل برای پرورش عواطف و رفع نگرانی ها و ناکامی ها و نزدیک شدن انسانها به یکدیگر است و آدم با ایمان و دین دار، روحی مطمئن و اعصابی آرام تر و قلبی سالم تر دارد، زیرا سلامت جسم و روح به نیروی ایمان بستگی قابل توجهی دارد (احدی، 1379).
جان کاکس (35) (1994) بر این باور است که در ارزشیابی قرار بگیرد و اگر درمان گرا از بعد معنوی و روحانی مراجعه کنندگان غفلت نمایند، خود و بیماران را از یک مکان بالقوه درمانی محروم نموده اند.
نگاهی به تعالیم اسلامی نشان می دهد که این مکتب آسمانی برای هر یک از امور زندگی انسان، حتی جزئی ترین آن دستورالعمل های بسیار دقیق دارد تا آنجا که هیچ امری از امور زندگی انسان از دایره تعالیم آسمانی بیرون نمی ماند و برای کوچک ترین مسائل فکری، عقیدتی، عملی، فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، روانی و غیره دستورالعمل های وسیع و دقیقی ارائه می شود (سادات، 1364).
تدوین چنین برنامه همه جانبه، راه و رسم زندگی انسان را در تمامی زمینه در بر می گیرد. اگر به بحث تسکین درد و یا درمان مراجعه کنندگان در امر مشاوره و رواندرمانی دقت کنیم در می یابیم که مردم به لحاظ اعتقاد به اسلام و ایمان به خدا، شیوه های خاص در اختیار دارند و آن ارتباط با خداست و همواره از آن در مواقع لازم استفاده می کنند، آنها در هنگام سختی ها و مشکلات در هر کجا که احساس آرامش کنند و با هر زبان و شیوه و طریقی که بتوانند با منبع افرینش خلوت می کنند و از طریق روشهای فردی و گروهی با او ارتباط برقرار می سازند، به او پناه می برند و از او کمک می خواهند، زیرا معتقدند که او بهترین کمک کننده است.
در آن لحظه، ارتباطات خود را از همه کس و همه چیز قطع کرده و تنها به او توجه دارند، با او صحبت می کنند و به عبارتی «دعا» می کنند و او را می خوانند . نتیجه ای که بدست می آید، آرامش است و این نتیجه ای است که غالب نظریه های مشاوره و روان درمانی در جستجوی آن هستند (آرین، 1374).
در مکتب اسلام این رابطه یعنی رابطه انسان با خدا ابتدا از جانب خداوند آغاز می شود، اوست که به بندگان خود می فرماید: «ادعونی استجب لکم» اوست که بندگان را به برقراری رابطه با خود دعوت می کند. دعوت خدا یک دعوت عام است و شامل همه نیکوکاران و حتی گناهکاران می شود. چنانچه انسان این رابطه را برقرار نماید به معنی قبول دعوت است.
در حدیث قدسی است که می فرماید: «یا بن آدم و حقک علی احبک، فبحقی علیک احبنی».
«ای فرزند آدم به حق تو بر من سوگند که من تو را دوست دارم، پس تو را به حق خودم بر تو سوگند می دهم که تو نیز مرا دوست بدار» و به پیامبرش عیسی ابن مریم فرمود:
«یا عیسی کم اطیل النظر؟ و احسن الطلب؟ و القوم لا یرجعون».
«ای عیسی تا کی چشم به راه باشم و پی گیری کنم و مردم به سوی من باز نگردند» (ملکی تبریزی، ترجمه، فهری، 1360).
انسان در همه موارد «به خصوص در موارد خاص» متوجه او می گردد، او را عامل بر طرف کننده ناامیدی ها، یأس ها، محرومیت ها و شکست ها می داند. از او استمداد می جوید، به او متوسل می شود و به او پناه می برد و این در حالی است که فرد در حال اضطرار است، خود را ناتوان می بینند و دستش را از همه چیز و همه کس کوتاه احساس می کند، او همه راهها را رفته است و به نتیجه نرسیده است، آن وقت به خدا پناه می برد، و به او روی می آورد، و با او رابطه برقرار می سازد، رابطه ای متفاوت با هر آنچه که تا کنون تجربه نموده است و این ارتباط به عنوان راه درمان و تسهیل کننده می باشد و می تواند موجبات آرامش و کاهش آلام و رنج های او باشد. به خصوص در مواقعی که فشارهای روانی شدید او را تحت تأثیر خود قرار داده و سلامت روانی او مورد تهدید قرار می گیرد.
وجود فشارهای روانی شدید در زندگی روزمره:
سیله (36) بر این باور است که وجود طولانی مدت محرکهای تنش زا در پدیدار شدن تقریباً تمامی بیماریها نقش دارد. فشار روانی می تواند کارآیی دستگاه ایمنی را که عموماً از ما در مقابل بیماری محافظت می کند، کاهش دهد (ساپینگتون (37)، 1989). البته عده ای از روانشناسان بر این باورند که فشار روانی اندک نه تنها برای بهداشت روانی مضر نمی باشد بلکه ضروری و مفید نیز هستند. اینگونه فشارها، جزو ضروری زندگی است که فرد را برای حرکت و پیشرفت بیشتر آماده می نماید. اما درباره فشارهای روانی شدید چنین باوری پذیرفته نمی شود.
روانشناسان فشارهای روانی شدید را برای بهداشت روانی مضر می دانند و رشد بسیاری از مشکلات روانی و نیز روان - تنی (38) را در آنها جستجو می کنند و آنها را منشاء بر هم خوردن تعادل حیاتی فرد و نیز سازش نایافتگی وی می دانند، اما این نظر غالب، با نگرش های اسلامی و قرآنی و سیره نبوی در بهداشت روانی انسان سازگار نبوده و نظری خلاف این را ابراز می دارد که بر پایه آن، فشارهای روانی برای بسیاری نه تنها موجب از بین رفتن بهداشت روانی نمی شوند، بلکه می توانند سلامت روانی بیشتری را برای افراد به ارمغان بیاورد. بنابراین یکی از عوامل مهم تقویت بعد عالی روان انسان، تجربه حوادث و محرکهای تنش زای محیطی است. این نکته را نباید از نظر دور داشت که فرار از بلایا و مصایب و فشارهای روانی شدید در زندگی ممکن نیست و حذف چنین امری عملا محال و غیر ممکن به نظر می رسد. بنابراین باید به افراد کمک کرد که نه تنها از این مصایب و فشارها آسیب نبینند بلکه از آن در جهت سیراب کردن و احیای زمین های خشک وجودش بهره جوید.
در تعالیم اسلامی، کمیت و شدت سختی ها تابع شدت و کیفیت درک آدمی است، هر چه انسان از باور و ایمان و اعتقاد و عزت نفس بالایی برخوردار باشد، در مقابل استرس ها و بلایا بردبار و مقاوم و استوار می ایستد و هر چه فشارها و سختی ها بیشتر بر انسان هجوم آورند، او کامل تر و مقاوم تر می گردد. بنابراین مواجهه و رویارویی مذهبی موجب انعطاف پذیری فرد در کنار آمدن با استرس ها و بحرانهای زندگی می گردد (گوئینگ (39)، 1997).

هرکه در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند

امتحان و آزمایش های الهی:

مسأله امتحان و آزمایش، از جمله مسائلی است که در قرآن مجید، روی آن زیاد تکیه شده و مطالب مربوط به آن با تعابیر مختلف، مانند: بلاء، تمحیص، تمیز و امتحان وارد شده است (سبحانی، 1360).
(أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ یُفْتَنُونَ) (40)
آیا مردم پنداشتند که با گفتن این که ایمان آوردیم، رها می شوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمی گیرند.
جهان صحنه آزمایش الهی است. قرآن مجید بعد از ذکر مسأله شهادت در راه خدا، و زندگی جاویدان شهیدان، در آیه 155 سوره بقره به مسأله آزمایش و چهره های گوناگون آن اشاره می کند و می فرماید: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الَّثمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ).
به طور مسلم ما همه شما را با اموری هم چون ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کبمودها آزمایش می کنیم و از آنجا که پیروزی در این امتحانات جز در سایه مقاومت و پایداری ممکن نیست در پایان آیه می فرماید: «و بشارت ده صابران و پایداران را» آنها هستند که از عهده این آزمایش های سخت به خوبی بر می آیند و بشارت پیروزی متعلق به آنهاست.
در آیه 156 سوره بقره، صابران را معرفی کرده و می گوید: آنها کسانی هستند که هرگاه مصیبتی به آنها برسد می گویند ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم:
(الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ)
توجه به این واقعیت که همه از او هستیم، این درس را به ما می دهد که از زوال نعمت ها هرگز ناراحت نشویم، چرا که همه این مواهب بلکه خود ما تعلق به او داریم، زوال نعمت ها و کمبود مواهب و یا کثرت آنها همه زودگذر است، و همه اینها وسیله ای برای پیمودن مراحل تکامل می باشند.
آزمایش الهی در واقع همان پرورش و تربیت است. آدمی در کوره حوادث سخت پرورش می یابد و آب دیده می شود. (41)
زندگی دریای متلاطم و حیرت انگیزی است، که دائماً از امواج حوادث زیر و رو می شود، هیچ کس از هجوم امواج مصایب، در سطح این دریای ژرف، آسوده و در امان نیست، در برابر حسرت و شادی، اندوه و غم و در مقابل جوانی و نشاط، پیری و ناتوانی قرار گرفته است. هر کس در این جهان زنده است باید بار مصایب را تحمل کند، منتها نوع دشواریها و مصایب، در هر دوره ای عوض می شود، ولی اصل کلی ناراحتی ها و سختی ها،
در تمام مراحل حیات، با آدمی هم آغوش است (موسوی لاری، 1360).
(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ) (42)
ما بشر را در آغوش رنجها و سختی ها آفریده ایم.
و راه هایی از این رنجها و رسیدن به آرامش و سلامت روانی، ایمان به خداست که ناراحتی ها و تشویش را از قلب آدمی می زداید و از هجوم هیجان و اضطراب به دل، جلوگیری می کند:
(وَ لاَ تَهِنُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ) (43)
اگر ایمان داشته باشید، نباید ترس و اندوه به خود راه دهید، زیرا با همین سرمایه ایمان بر دیگران برتری دارید.
در این آیه خاطر نشان شده است که ایمان، زره محکمی برای روح در برابر عوامل ناراحتی و سختی ها می سازد و مصونیت خاصی در انسان به وجود می آورد.
و با اتکاء به ایمان می تواند خود را از بار غم و اندوه و تشویش آزاد ساخت و نقش رنج ها را از لوح دل زدود.
(أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (44)
با ذکر و یاد خدا دلهای پریشان مطمئن و آرام می شود.
(هُوَ الّذی أنزَلَ السَّکیِنَهَ فِی قُلُوبِ المُؤْمِنِینَ) (45)
خداست که به دلهای مؤمنان سکون و آرامش می بخشد.
و قرآن ثبا و آرامش را از آن کسانی می داند به قلبی سرشار از ایمان داشته باشند:
(أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ) (46)
آگاه باش که ترس و اندوهی برای دوستان خدا نیست.
داشتن نیروی تحمل دشواریها و مشکلات، مانع از ابتلاء انسان به برخی از بیماریهای روانی است و این نیروی ایمان است که قدرت تحمل شخص را افزایش می دهد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مزایای مردان خدا را اینگونه بیان می فرماید:
«مثل المؤمن، مثل سبیکه الذهب، ان نفخت علیها احمرت و ان زنت لم تنقص» (47)
انسان با ایمان همچون شمش طلاست، اگر آن را در کانون آتش جای دهند، تا رنگش چون آتش سرخ شود و سپس وزنش کنند، کمترین کاهشی در وزن آن روی نخواهد داد.
در متون تعالیم اسلامی، روشهایی برای مقابله با تنیدگی و سازگاری با سختی ها ذکر شده که آنها را در سه بخش عنوان کرده اند:
1- روش های شناختی
2- روشهای رفتاری
3- روشهای عاطفی - معنوی

راه های مقابله با تنیدگی و فشارهای روانی در آموزه های دینی و تعلیم اسلامی

 

روش های شناختی

روشهای رفتاری

روشهای عاطفی – معنوی

ایمان به خدا

صبر

یاد و ذکر خدا

بینش فرد نسبت به وقوع سختی ها

تفریحات سالم

دعا و نماز

توکل به خدا

ازدواج و روابط خانوادگی

توسل به ائمه معصومین

اعتقاد به مقدرات اللهی

حمایت اجتماعی

 


اقتباس از کتاب روانشناسی سلامت جلد دوم، ضمیمه نگرش بر منابع اسلامی (1378)
در روشهای شناختی، بر شناخت های فرد نسبت به جهان هستی و زندگی انسان تأکید می شود و در روشهی رفتاری، دستورات و توصیه های عملی، از جمله آداب برخورد و رفتار متقابل و تأثیر آن در مقابله با سختی ها مورد توجه قرار می گیرد و در روشهای معنوی - عاطفی، فرد نوعی ارتباط عاطفی با خدا و اولیای دین برقرار می کند.

نقش ایمان به خدا:

هدف انسان در این جهان کسب معرفت هرچه بیشتر نسبت به خدا و تقرّب به اوست. وجود ایمان در فرد، نحوه تفکر و شیوه زندگی او را تحت تأثیر قرار می دهد و احساس بی نیازی به غیر و آرامشی خاص به فرد می بخشد که دیگر هیچ عاملی موجب ترس، اندوه و اضطراب و تزلزل او نمی شود.
فرد مؤمن چون بر این باور است که خداوند بر دل او آرامش ناز می کند:
(هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا) (48)
همین امر موجب تقویت روانی او می شود، انسانی که در این فضا زندگی می کند، هیچ گاه مشکلات او را از پای در نمی آورد، دچار اضطراب و اندوه نمی شود و در نتیجه، کمتر مبتلا به آسیب های جسمی ناشی از فشارها خواهد شد.
پیامبر گرامی اسلام نشانه های ایمان را اینگونه بیان می فرمایند:
پنج چیز از لوازم ایمان است و هر که یکی از آنها در او نباشد، ایمان ندارد:
تسلیم به فرمان خدا (التسلیم لامر الله) و رضا به قضای خدا (و الرضا بقضاؤ الله) و تفویض کارها به خدا (و التفویض الی الله)، و توکل بخدا (و التوکل علی الله) و صبر هنگام سختی ها و آسیب ها (و الصبر عند الصدمه الاولی) (49).
رسیدن به مقامات معنوی و قرب الهی با سختی ها همراه است و صبر و شکیبایی در برابر مشکلات و سختی ها از نشانه های ایمان به خداست.
«الایمان الصبر و السماحه» (50)
ایمان صبر است و بخشش.
«الایمان نصفات، نصف فی الصبر و نسف فی الشکر» (51)
ایمان دو نیمه است. نیمی صبر و نیمی شکر.
«افضل الایمان ان تعلم ان الله معک حیثما کنت» (52)
بهترین اقسام ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با توست.

توکل بر خدا:

توکل بر خدا، به معنای اعتماد نمودن بر خدا، در همه امور است، کسی که بر خدا توکل دارد، کارهای خود را به و واگذار می کند و تنها بر قدرت او تکیه دارد، توکل از نظر روانی، پشتیبان قدرت مندی برای انسان در حل مشکلات و کنار آمدن با سختی ها و فشارهای زندگی است.
نبی گرامی اسلام می فرمایند:
«من احبّ ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله»
هر که دوست دارد که از همه مردم نیرومندتر و مقاوم تر باشد بید به خدا توکل کند.
توکل بر خدا تقویت و حمایت روانی برای فرد ایجاد می کند و او را در مقابل مصائب و دشواریها نیرومند و قوی می نماید.
تأثیر یاد خدا در مواجهه با مشکلات:
یاد خدا، زندگی را آسان و فراموشی خدا، زندگی را دشوار می سازد. با یاد حضرت حق به آرامش و اطمینان حالص می گردد.
(أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (53)
کسی به خدا ایمان را دارد می داند که هیچ قدرتی در جهان بالاتر از قدرت او وجود ندارد و اوست که عالم و بصیر و آگاه بر امور است و با توسل به او ذکر او سلامت روانی حاصل می گردد.
پیامبر عظیم الشأن می فرمایند:
«لکل شئی مفتاح و مفتاح السموات قول لااله الا الله» (54)
هر چیزی را کلیدی هست و کلید آسمان ها، ذکر است و آن ذکر لااله الا الله می باشد.
ایمان به خدا و توکل به او و ذکر و یاد حضرت حق، افراد را در مقابله با فشارها و سختی ها بسیار مقاوم می سازد، به طوری که آنان کمتر دچار آسیب های روانی و جسمی ناشی از سختی ها می شوند. اولیاء و دوستان راستین خدا از هر گونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند و «زهد» به معنای حقیقی اش بر وجود آنها حکومت می کند نه با از دست دادن امکانات مادی جزع و فزع می کنند و نه ترس از آینده و این گونه مسایل افکارشان را به خود مشغول می دارد.

نتجه گیری:

هر انسانی که بر این جهان پهناور چشم می گشاید، تحت هر شرایط فردی و اجتماعی که قرار می گیرد، به حکم فطرت و به مقتضای عقل، کمال خود را خواهان است، رنج ها و سختی ها را به آرزوی آینده ی روشن تری بر خود هموار می سازد و از نقطه مبداء نقص به سوی کمال پیش می رود. در بینش و تفکر دینی انسان، از جهت وجودی در نظام آفرینش سنخ وجود خداست و بعد انسانی و «من» حقیقی او الهی است و همواره در راه حرکت به سوی کمال مطلق است و رسالت انبیاء الهی این است که به همراهی عقل و فطرت سالم، راه رسیدن به این هدف را نشان بدهند.
نگاهی به تعلیم و تربیت اسلامی نشان می دهد که اسلام برای هر یک از امور زندگی انسان، دستورالعمل های بسیار دقیق و تعریف شده ای دارد که راه و رسم زندگی را در تمامی زمینه ها در بر می گیرد.
از آنجا که تربیت یکی از مهم ترین مسایل انسانی است و نحوه شکل گیری شخصیت انسان و کمال او به چگونگی تربیت او وابسته است و اسلام نیز به عنوان دینی کامل تمام شئونات حیات انسانی را در بر می گیرد و خود از فرهنگی غنی و پر بار برخوردار است، لذا کسانی که به عنوان مربی و الگو معرفی می نماید، افرادی کمال یافته و به آرامش رسیده ای هستند که راه و روش و سیره آنان می تواند چراغ راه و روشنی بخش مسیر پر پیچ و خم زندگی باشد. چنانچه انسان با نیروی خرد، دانش، معرفت و راهنمایی پیامبران الهی، دریافت که از نوع خدا است، احساس بزرگواری و کرامت نفس می کند و می داند که چیزی در جهان نیست که قابل و شایسته تعلق و وابستگی باشد و او خود از همه چیز بزرگتر و بزرگوارتر و عظیم تر است.
اگر بهداشت و سلامت روانی را عبارت است از: داشتن هدف انسانی در زندگی، سعی در حل مشکلات و مسایل، سازگاری با محیط اجتماعی براساس موازین علمی و اخلاقی، ایمان به کار و مسئولیت و پیروی از اصل نیکوکاری و خیر خواهی بدانیم بنابراین افراد سالم کسانی محسوب خواهند شد که از سازگاری بالای با خود و محیط اجتماعی و اطرافیان برخوردار هستند.
بدون تردید، انسان در گذر زمان، با انواع حادثه ها و پیش آمدها روبرو می شود و به بسیاری از خواسته ها و آرزوهایش دست نمی یابد و طبعاً چرخش جهان، به دلخواه او نیست، زندگی دریای پرتلاطم و حیرت انگیزی است که دائماً از امواج حوادث زیر و رو می شو و هیچ کس از هجوم این امواج، آسوده و در امان نیست و کنار آمدن با این امواج و کسب مهارتهای فردی و اجتماعی همواره بخشی از واقعیت زندگی انسان بوده و در ادوار متفاوت زندگی، به اشکال گوناگون تجلی می یابد و به صورت فشارهای روانی و کشمکش های درونی و محیطی تظاهر پیدا می کند.
ارتقای مهارتهای مقابله ای و توایی های روانی - اجتماعی و ظرفیت های روانشناختی می توانند در بهبود زندگی و افزایش بهداشت روانی نقش مؤثری داشته باشد.
قرآن کریم اساساً برای هدایت و دعوت مردم به یگانه پرستی و آموزش ارزشهای اصیل و روشهای جدید تفکر و زندگی به آنان و ارشاد و اصلاح امور جامعه انسانی، راهنمایی و تربیت و پرورش نفس به نحوی که منجر به بلوغ و کمال انسانی که متضمن سعادت انسان در دنیا و آخرت است، نازل شده است:
(إنَّ هَذَا القُرآنَ یهْدِی لِلَّتی هِیَ أقْوَمُ)
این قرآن به راهی هدایت می کند که مستقیم ترین راههاست.
(هذا بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدًی)
این قرآن وسیله بینایی و مایه هدایت است.

1. قرآن مجید.
2. قرآن، روانشناسی و علوم تربیتی، (1384)، بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه.
3. نهج البلاغه.
4. غرر الحکم و دررالکلم.
5. احدی، حسن (1379). «بهداشت روانی و عبادات»، فصلنامه روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی، دوره دوم شماره 8 - 7.
6. اسکندری، حسین (1380)، «پیشگفتار کتاب مهارتهای زندگی»، کلینیکه، کرسی، ال. ترجمه: شهرام محمد خانی، تهران: نشر سپند هنر.
7. افروز، غلامعلی (1380). «نماز ، کامل ترین پاسخ به عالی ترین نیاز انسان»، نشریه پیوند، شماره 267.
8. بابایی، احمدعلی، زیر نظر مکارم شیرازی (1379)، تفسیر نمونه، جلد (1)، چاپ ششم، دارالکتاب الاسلامیه، تهران.
9. حسینی، سیدابوالقاسم (1360). «اصول بهداشت روانی»، انتشارات دانشگاه مشهد.
10. حسینی، سید ابوالقاسم (1377). «روانشناسی اسلامی برای دانشجویان»، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی، مشهد.
11. رابین دیماتئو (1991)، «روانشناسی سلامت»، ترجمه: سید مهدی موسوی اصل، محمد رضا سالاری فر، اکبر عبادی، مسعود آذربایجانی، زیر نظر کیانوش هاشمیان (1378)، چاپ اول، سمت.
12. ساپینگتون، اندرو (1989)، «بهداشت روانی»، ترجمه: حمیدرضا شاهی برواتی (1379)، چاپ اول، نشر روان.
13. سادات، محمدعلی (1364). «اخلاق اسلامی»، انتشارات سمت ، چاپ اول.
14. سیف، علی اکبر (1380)، «روانشناسی پرورشی»، تهران، چاپ چهارم، انتشارات آگاه.
15. شاملو، سعید (1378). «بهداشت روانی»، انتشارات رشد.
16. شاملو، سعید (1368). «مکتب ها و نظریه ها در روان شناسی شخصیت»، انتشارات رشد، چاپ دوم.
17. شریعتمداری، علی (1365)، «تعلیم و تربیت اسلامی»، چاپ اول، انتشارات امیرکبیر.
18. شفیع آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا (1368). «نظریه های مشاوره و روان درمانی»، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم.
19. فناحی، سید حمید (1376). «بهداشت روانی در اسلام»، انتشارات مرتضی، چاپ اول.
20. قائمی، علی (1363)، «پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان»، تهران: انتشارات امیری.
21. قائمی، علی (1379)، «ثمره تربیت ازدید نهج البلاغه»، مقاله چاپ شده از مجموعه مقالات همایش تربیت در سیره و کلام امام علی، مرکز مطالعات تربیت اسلامی.
22. کورتیس، آنتونی، جی (2000). «روان شناسی سلامت»، ترجمه: فرامرز سهرابی، انتشارات طلوع دانش، چاپ دوم.
23. مجلسی، محمدباقر، «بحارالانوار»، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
24. مطهری، مرتضی (1361). «فطرت »، ناشر: انتشارات انجمن اسلامی دانشجویان مدرسه عالی.
25. موسوی لاری، سید مجتبی (1360)، «شناخت اخلاق»، چاپ اول، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
26. میلانی فر، بهروز، «بهداشت روانی»، انتشارات قومس، تهران
27. نجاتی، محمد عثمان (1372)، «قرآن و روان شناسی»، ترجمه: عباس عرب، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم.
28. Cox.j. (1994). Psychiatry and religion: a general Psychiatrist's Perspective. Psychiatric Bulletin 18، 673-6.
29. Koenig،G.H.et al. (1997). Religios coping in the Nursing House: Biopsychosocial Midel.
30. Psychology in Medicine، Vol 27، N. 4،pp. 365 - 376. A.

پی نوشت ها :

1. استادیار دانشگاه بوعلی سینای همدان.
2. استادیار دانشگاه بوعلی سینای همدان.
3. دانشجوی دکترای روان شناسی سلامت و عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلی (بورسیه)
4. بقره (2)، آیخ 151.
5. شمس (91)، آیه 9.
6. Psychological Competence.
7. (إنَّا لِلّهِ و إنَّا إلَیْهِ راجِعونَ) بقره (2)، آیه 156.
8. مؤمنون (23)، آیه 115.
9. Mental Health.
10. Heahth Psychology.
11. World Health Organization (WHO).
12. Dawnie.
13. Curtis.
14. Character.
15. مؤمنون (23)، آیه 115.
16. قیامت (75)، آیه 36.
17. بقره (2)، آیه 29.
18. بقره (2)، آیه 30.
19. بقره (2)، آیه 34.
20. اسراء (17)، آیه 70.
21. احزاب (33)، آیه 72.
22. قیامت (75)، آیه 14.
23. انسان (76)، آیه 3.
24. حجرات (49)، آیه 13.
25. مائده (5)، آیه 105.
26. George Kelly.
27. Bendora.
28. اسراء (17)، آیه 9.
29. اسراء (17)، آیه 82.
30. فصلت (41)، آیه 44.
31. جاثیه (45)، آیه 20.
32. شمس (91)، آیه 8 - 7.
33. شعراء (26)، آیه 89.
34. بقره (2)، آیه 10.
35. Cox.
36. Selye.
37. Sappington.
38. Sycho-Somatic.
39. Koenig.
40. عنکبوت (29)، آیه 2.
41. تفسیر نمونه، ج 1، صفحه 140 - 138.
42. البلد (90)، آیه 4.
43. آل عمران (3)، آیه 139.
44. رعد (13)، آیه 28.
45. سوره فتح (48)، آیه 3.
46. سوره یونس (10)، آیه 62.
47. بحارالانوار، 94/15.
48. سوره فتح (48)، آیه 4.
49. نهج الفصاحه، کلام 1462.
50. نهج الفصاحه، کلام 1067.
51. نهج الفصاحه، کلام 1070.
52. نهج الفصاحه، کلام 391.
53. سوره رعد (13)، آیه 28.
54. نهج الفصاحه، کلام 2361.

منبع: عباس نژاد، محسن؛ سیدی، حسین؛ رستمی، محمدحسن؛ (1387)، قرآن، روانشناسی و علوم تربیتی(2) (جلد اول مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول..